بونجی

عمومی

بونجی

عمومی

نگاهی نقد گونه از اجتماع بونجی

مقدمه: 

سلام دوستان و یاران همیشگی

هدف از نوشتن این مطلب بازگو کردن نواقص و ایرادهای که یک اجتماع بشری به ان روبرو خواهد شد . 

واجتماع کوچک بونجی هم از این امر مصتثنا نیست دوستان زیادی در پست های گذشته از بونجی تعریف و تمجید کرده اند و من هم اعتقاد دارم که بونجی و بونجی چی لایق تعریف و تمجید می باشد ولی بر این باورم که نباید تعریفها و تمجیدها زیادی ما را از معایب و نواقص اجتماع کوچک صمیمی مان غافل کند و خدای ناکرده ما را به بی راهه ببرد چون هر اجتماعی و یا دستگاهی که نقد شود و نقدپذیرا باشد راه شکوفای و پیشرفت را سریع طی خواهد کرد

پس بیاییم از نقد نهراسیم و از انتقاد دیگران استفاده و اجتماع کوچک خود را واکسینه کنیم تا از افات روزگار در امان باشیم . 

همانطوری که همسایگان نزدیک ما این کار را می کنند و از ما موفق تر هستند و نتیچه ان را هم ما خودمان بوضوح می بینیم.  

اولین مشکل :  

اولین مشکل اجتماع ما بزرگ بینی و از خود راضی بودن بیش از حد قشر جوان ما است که این خود یک عافت بزرگ در اجتماع کوچک ماست که مانع از بیشرفت اجتماع کوچک ما می شود در بین جوانان ما دیده می شود که بعضی ها خودشان را بهتر از دیگران می دانند و این اجتماع کوچک را به چند دسته درجه بندی کرده اند بعضی خود را درجه یک و دیگران را درجه دو می نامند در صورتی که چنین فکری بکلی باطل و ادعای بی اساس است چون به اعتقاد ما مردم بونجی همه جز یک خانواده هستیم و هیچ کسی از نظر نژادی بر کس دیگری برتری ندارد . 

در صورتی که ما مسلمان هستیم و برتری را در تقوای افراد می دانیم  

و ما شایسته سالاری را در اجتماع خودمان مد نظر قرار دهیم و کسانی که شایسته سکانداری این اجتماع کوچک ما هستند را حمایت کنیم تا بتوانیم به کمک انها به روزهای اوج گذشته خودمان برسیم حالا مهم نیست که این افراد از کدام قبیله و خانواده می باشد و این مهم به دوش جوانان تحصیل کرده ماست ولی متاسفانه بعضی از همین جوانان تحصیل کرده ما هم به همان غافت ویروسی مخرب مبتلا هستند و در بعضی از موارد خودشان سکاندار این افکار بی اساس و پوچ می باشند که این خود مشکلی بزرگ است که اجتماع کوچک و صمیمی مان را به نابودی می کشاند . 

ما اگر کمی به اطراف و همسایگان خود نظری بندازیم می بینیم که انها از ما موفق تر هستند و یکی از رمز موفقیت شان همین شایسته سالاری و مبتلا نبودن به خود راضی بودن بیش از حد هستند . 

ما با این افکار فرصتها را از دست می دهیم و جز افسوس و پشیمانی چیزی عایدمان نمی شود

پس بیاییم به جای این افکار غلط اجتماع خودمان را یک اجتماع واقع بین بسازیم و شایسته سالاری را سر لوحه کارمان قرار دهیم و دست از افکار پوچ و مصرف گذشته برداریم . 

و راه پیشرفت روستایمان را هموار کنیم و افرادی را به جامع گیاوان تحویل دهیم که مانند گذشتگانمان سربلند و خوشنام بنماییم  

ما اگر کمی به گذشته برگردیم بونجی اگر موفقترین روستا در منتطقه گیاوان نبوده ولی یکی از موفقترینها بوده و افراد زیادی را ما در اجتماع کوچکمان داشتیم که در تاریخ گیاوان از انها به نیکی یاد می شود که نمی خواهیم در این جا اسم ان بزرگان نامی روستایمان را بیان کنم چون می ترسم اسم کسی از قلم بیفته و خدای ناکرده باعث رنجش خاطر کسی شود 

 

دومین مشکل اعتیاد:   

این دیو بزرگ که دامنگیر اکثر مجامع شده است  

ما در اوایل انقلاب دو الی سه معتاد داشتیم ولی با گذشت دو دهه از انقلاب اعتیاد ما به ۵۰٪ جوانان ریشه و الان که در دهه سوم و چهارم هستیم ۹۵٪ اجتماع جوانان ما به این مواد خانمان سوز مبتلا هستند که این خود اماری تکان دهنده است   

در سالهای اخیر سن اعتیاد در روستایمان به پایین ترین سطح رسیده و افراد کم سندو سال به مواد مخدر مبتلا هستند و مواد مخدر سنتی و طبیعی جای خود را به مواد مخدر شیمایی و مصنوعی داده که خانمان سوزتر از مواد مخدر سنتی است 

اعتیاد در این دیو غول پیکر دهن باز کرده و می خواهد اجتماع کوچکمان را ببلعد  

اگر ما نتوانیم در این مورد کاری کنیم و دست روی دست بگذاریم در چند سال اینده همه جوانان ما به این مواد خانمان سوز مبتلا می شوند 

در اینجا همت افراد صالح و سالم را می طلبد که تا دیر نشده کاری برای جلوگیری از این فاجع بزرگ انجام بدهند  

و ما کم کاری ریش سفیدان و شوراهای بونجی را در این امر می بینیم اما افرادی هم هستند که با این معضل مبارزه می کنند و در این جا می خواهم تشکری داشته باشیم از سرور عزیز مراد رحیمی که الحق در امر مبارزه با اعتیاد تلاش فراوانی را می کنند ولی از قدیم گفته اند که یک دست صدا ندارد ما باید همه دست به دست هم بدهیم تا بتوانیم از این مشکل سربلند بیرون بیاییم  

شوراها و ریش سفیدان بونجی باید پیش قدم باشند و جوانان لایق را هم با خود همگام کنند  تا با کمک هم بتوانیم این مشکل اعتیاد را در روستایمان ریشه کن کنیم  

در اخر ما دست به دامان شوراها و ریش سفیدان و بخصوص مرد زحمتکش بونجی مراد رحیمی می شویم که تا دیر نشده کاری برای نجات جوانان بونجی انجام دهند

چون کسی یا کسانی از جای دیگر نمی ایند و جوانان ما را از این منجلات نجات بدهند  

 

 

                                                           ادامه دارد....

نظرات 19 + ارسال نظر
احمد سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ

با سلام و درود خدمت مدیریت محترم و بر تلاش واقعا جای قدردانی هست از شما
و همیشه به یاد داشته باشید که شما لایق موفقیت هستید.
روبه‌رو شدن با مشکل، پیروزی بزرگی است، سعی کنید با هر مشکلی که روبه‌روی می‌شوید، راه حلی برای آن پیدا کنید.

کرتک پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ

با سلام خدمت مدیریت و ملاد حزن کرم و مهمانواز بونجی

امروزه افرادی که توانایی حل مسایل خود رو داشته باشند قطعا در زندکی موفق ترند

شریفی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ http://lirdaf.blogfa.com

سلام با "به کجا می رویم؟ " بروزم. نظرات شما راهگشاست.
شادباشید.

حسین حکیمی شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ق.ظ http://www.hossenkaratan.blogfa.com

سلام عرض می کنم محضر برادر عالیقدر

امیدوارم موفق و پیروز دو جهان باشید

با موضوع : موعظه بهلول و پرواز انسان بروزم .

خوشحال می شم با نظرات استادانه ی خویش حقیر را راهنمائی فرماید .

جزاء کم الله خیرا و احسن الجزاء

علی سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ

پیدایش واژه “پدرسوخته” از کجا آمده است : تا پیش از سلسله ی صفوی که مذهب تشیع صفوی را در ایران مذهب رسمی ایرانیان ساخت، شیعیان ایرانی با بهره گیری از شیوه ی “تقیه” خود را در برابر سنی ها حفظ می نمودند. روی کار آمدن سلسله ی صفوی در سده دهم هجری نه تنها به این وضعیت پایان داد، بلکه اهل تسنن را در برابر انتقام شدید شیعیان قرار داد. یکی از تنبیه های وحشیانه ی شاه اسماعیل آن بود که دستور می داد پدر مخـــــــالفان سنی خود را اگر مرده بود از گور درآورده ودر مقابل او آتش بزنند و سپس محکوم”پدر سوخته” را به طرز فجیعی می کشت. از آن تاریخ عبارات “پدرت را در می آورم” ( یعنی پدرت را از گور در می آورم و می سوزانم) و “پدر سوخته” ( یعنی مجرم و بد سابقه ای که پدرش را از گور در آورده و سوزانده اند ) در مقام تهدید و دشنام به عنوان اصطلاح بر زبان مردم جاری شده است. حتی شاه اسماعیل صفوی به اندازه ای ظالم بوده که دستور میدهد که گردن مادرش را بزنند که این چنین بر اثر بی رحمی مادرش را به حالت فجیعی میکشد و..........؟؟؟!!

جاشک شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ

قراره از امروز بنویسم چون حس نوشتن علیرغم انچه که نمیتوانی بنویسی زیباست ازانچه که میتوانی و مینویسیم!!

MAHMOUD جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ق.ظ http://www.mygeygen.com

سلام دوست عزیز.وب زیبایی دارید لینکتون کردم امیدوارم لینکم کنید.

حسین شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ق.ظ http://www.hossenkaratan.blogfa.com

یا رب دل ما را تو به رحمت جان ده درد همه را به صابری درمان ده
این بنده نداند که چه می باید خواست داننده توئی هر آنچه خواهی آن ده
سلام عرض می کنم محضر سرور عالیقدر
خیلی معذرت می خوام که چند مدتی بود بنابر پاره ای از مشکلات نتونستم خدمت بزرگواران باشم . امیدوارم خداوند به شما جزای خیر عنایت بفرماید .
با موضوع : محبت و پیمان زناشویی و خویشاوندی میان اهل بیت رسول الله و خلفاء راشدین آپم .
خوشحال می شم با نظرات استادانه ی خویش این حقیر را راهنمایی فرمائید .
جزاء کم الله خیرا و احسن الجزاء

خشکیزو یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://khoshkizo.blogfa.com

سلام

خشکیزو با مطالب جدید بروز شد

جاسک دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://jaask.blogfa.com

سلام بونجی عزیز باز هم با اخبار اختلاس در خدمتم.
سه هزار میلیارد تومان یعنی اگر ساخت هر مسجد یک میلیارد تومان هزینه داشته باشد می‌توان با آن سه هزار مسجد ساخت!

سه هزار میلیارد تومان یعنی اگر ساخت هر کتابخانه پانصد میلیون تومان هزینه داشته باشد می‌توان با آن شش هزار کتابخانه ساخت!

صالحی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ http://jaskfarda2.blogfa.com/

موضوع اختلاس در اداره آموزش و پرورش همچنان بر قوت خود باقیست
طی این مدت که اوضاع را بررسی میکردیم خیلی ها به طرفداری از آقای کوپشی اختلاس کننده آموزش و پرورش برخواسته و وی را فردی پاک و مومن میدانستند و مبرا از هر گونه خطا و اشتباه خوب اینها را ما نشانه هم کیش و هم مذهب بودن یا همکار بودن و .... میگذاریم که در هر کجا و در هر اداره ای مشابه آن وجود دارد که به طرفداری از قشر خود برخواسته تا ابروی آن مرکز حفظ شود ولی گذشته از این بحثها موضوع اختلاس همچنان بر قوت خود باقی است و اقایان هنوز هم دارند جواب پس میدهند که آقای فینی نیز یکی از آنها می باشد بیچاره روحش هم از این اختلاسها خبر ندارد چه برسد به هم دست بودن با این گروه که اگر چه جرمی نیز مرتکب شده باشد باید به سزای اعمال خود مثل بقیه گروه برسد و هیچ فرقی هم نمیکند که کی باشد هر کس که در راه خدمت به این مردم بخواهد خیانت کند همان به که نباشد و اما ناگفته نماند که باند و گروه آقای کوپشی گربه را دم حجله میکشند و این را هم همه کارمندان این اداره می دانند که آقایان به محض اینکه مسئولی عوض می شد در همان شب اول با کشتن یک گوسفند و جور کردن یک مهمانی کار را به نفع خود تمام میکردند همانطور که از فلاح و فینی و بقیه پذیرایی کردند و در زمان فلاح که این آقا همه کاره این اداره بود و فلاح بدون او آب هم نمی توانست بخورد چه برسد به کارهای دیگر .

در زمان شروع ریاست آقای فینی ایشان نیز موفق شد این گروه را تا حدودی متلاشی کند و به همین خاطر آقایان تصمیم گرفتند که توطئه نموده و ایشان را نیز گرفتار نمایند آقایان انقدر ادعایشان زیاد است که گفتند ما فرماندار را عوض کردیم و همینطور رئیس اداره اطلاعات و فرمانده انتظامی و .... البته به نظر من اینها هیچ گهی هم نمی خورند چه برسد به اینکه هر روز در استانداری کشیک بزنند و فلان کار را انجام بدهند اینها همه جابه جایی دوره ای می باشد که در هر شهری اتفاق می افتد . البته ناگفته نماند که دست رئیس اداره اطلاعات آقای نورانی نیز درد نکند که خوب لقمه ای به دهنشان گذاشت رئیس سابق اداره اطلاعات که همدست شان بود و برای همین کاری به کارشان نداشت و بقیه ماجراها بماند .

حسین سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.hossenkaratan.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
برو دامن علم گیر استوار که علمت رساند به دار القرار
میاموز جز علم گر عاقلی که بی علم بودن بُود جاهلی
با موضوع ارزش و فضیلت کسب علم با جملات منتخب آپم .
خوشحالم می شم که با نظرات استادانه و حکیمانه خویش حقیر ناچیز را راهنمائی فرمائید .

بلوچ گیاوان یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ http://balochgyavan.blogfa.com

سلام دوستان عزیز
با وبلاگی به نام بلوچ گیاوان قدم به دنیای مجازی نهاده ام
از دوستان و وبلاگ نویسان تقاضا دارم همکاری لازم را به عمل اورند.
در ضمن دوستانی که تمایل به لینک متقابلا را دارند اطلاع دهند تا در اولی فرصت
لینک شوند.
در ضمن میتوانید وبلاگم را با نام بلوچ گیاوان لینک کنید/

سیریک آنلاین دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ http://www.sirikonline.net/

دوست عزیز سلام/سایت سیریک آنلاین منتظر بازدیدشماست /حتما ازش دیدن کنید ،نظر بدید واگه دوست داشتید اونو در وبلاگتون لینک کنید تاشماهم درسایت مالینک شوید.
باتشکر مدیریت سیریک آنلاین

بلوچ گیاوان جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://balochgyavan.blogfa.com

سلام دوست عزیز
منتظر جنابعالی در وبلاگ با موضوعی تحت عنوان تکبر هستم

ندای بشاگرد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://bashagard88.blogfa.com

سلام..................................[گل]......................اومدم که بگم به یادتم....[گل

موسی ازبونجی سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ

من نمیخواهم بیهوده تعریف وتمجیدازکسی داشته باشم شما مشکلات بونجی رادرقالب طنز ونمایش تئاتر گونه بیان کردید بعضا نقطه قوت و اکثرا به بیان نقطه ضعفهای انان پرداختید لطف کنید راه حلی ارائه کنید که بونجیچی باغیرت درحسرت ۱۵سال قبل نماند قدیمترها پیشکش خودتان واقایانی که هواره از فرشته نجات بونجی از ان یاد میکنید درحالی که همان اقا که همیشه از ان تعریف میشه برای بونجی تره هم خرد نمیکند

لطفا قلبن بونجی رادریابید وبرای پرکردن وقت خود بانام زیبای بونجی بازی نکید وهروقت قصد تعریف داشتید از عبارت بانجی استفاده کنید.. بونجی/بنجی تاپای جان به پایت ایستاده ام وامیدوارم روزی که از دنیا میروم روی خاک پاکت باشم بونجی عزیز من .....حتما اگه دوستدار بونجی هستید نظر مرا هم در وبلاگتان برای سایرین به نمایش بگذارید باشد که بونجی خوشحال شود







عدنان پندند پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:51 ق.ظ

باسلام خدمت تمام دوستان.باعث افتحاره که مادربونجی ادمای روشن فکری داریم که به فکربونجی وبونجی چی هستن

هم ملکی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ب.ظ http://sirikandishe.blogfa.com/

درود بر شما و خوانندگان وبلاگ وزینتان
نثر شیوایی دارید انشاالله موفق باشید در ضمن لینکتان کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد