بونجی

عمومی

بونجی

عمومی

شعری برای وطن

 وطن ارزشمندترین و مقدسترین چیزیست که بشر دارد. ما هممون به نوعی به یاون وصلیم و از صدقه سر نام وطن هستیم  

 

دلم ز هجرت پرنده‌های شهر خود گرفته است

کسی‌ شکایتی نمیکند

و قلب های سنگی‌ به خون نشستگان

خبر ز روز رفتن ستاره‌ها نمیدهد

مگو به من

ز این اجاق سوخته

ز دردها و زخم ها

که چون شکسته زورقان نسل ها

به باد هرزه گی برفت

مگو! مگو کزین سرای پرشده ز یاد ها

ز قبر های خشک بازها

چه غره های  وحشتی

کمین بکرده خانه مرا

دل شکسته مرا

خیال مرگ هم نمیکند

سفیر این خراب بی نشان

مرا نه نور و نه تبسمی

به دل نشانده لحظه ای

کجا سفر کنم ز این هراس بی‌ امان

به کنج و گوشهٔ کجا به پا کنم

حریر این عروس کشته تن

وطن !

نه از تو دل توان بریدن و

نه از کمند یاد تو رها

چه کرده‌ای تو با من

ای وطن!

زبان خفته‌ای تو‌ای میان دام حادثه

چه روز‌ها که چشم تو بدید و دم مزد

چه قلب‌ها که در تو عاشقانه مرد و رفت.

تصور از نگاه تو بریست

تکلم از کلام تو تهی ست،

که خواب نسترن مرا ز یاد تو گذر دهد،

در آن دمی که مرگ هم عنایتی نمیکند

و نام قدسیان و کبریان

همه چو سنگ بیگذر

شفاعتی نمیکند

خیال ناب تو مرا ز خود برد

به خون و آب

مگو که دلشکسته ای

مگو که چون تن نمرده‌ای میان خاک

فرو فکنده‌ای کفن

وطن!

میان آب و خاک و آتش به باد رفته ا ت

نه می‌توان ترا بدید

و یا ز هرم چشم تو به آسمان رسید

تو یاد مبهمی

میان قطره‌های اشک ما

که در غمت چکید.

چکامه نیست این وطن!

حکایتی ز رفتن ستاره هاست

ستاره ها که نی‌ به ما و نی‌ به تو

چو همنظر شدند

حکایت از فروغ بی‌ فروغ این دل شکسته است،

بهانه‌ای وطن، بهانه‌ای وطن

حضور تو چنان به دل تنیده است

که نیستی‌ جدا ز ما

که نیستی‌ تو غیر ما

ای وطن! 

  

 

                     تقدیم به همه دوستان عزیزم

نظرات 4 + ارسال نظر
احمد دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ب.ظ

با سلام و عرض ادب خدمت مدیریت محترم و مردم شریف بونجی و کیاوان.
بونجی ای شهر عزت شهر نور ای بلندا آسمانت پر غرور
ای نگارین لاله گون ای شهر پاک شهر رادی شهر شادی شهر شور
ای زمین آسمانی مهد خور دوستدار مهربانی خصم زور
ای زبهر دشمنانت قعر گور وی برای دوستانت شوروسور
کاروان زندگانیت پر سرور دشمنانت چشمهاشان کور کور
خصم نادان قهر یزدان ننگ وزور دور بادا – دور بادا – ازتو دور
در جوانمردی و عزت در شعور چون سلیمانی اندر پیش مور
وز برای کشور ایران زمین هم تویی مانند یک فرخنده پور
اشک اشکان در هکاتم شهر پاک وارهانید دشت ایران از ستور
بر دژان گنبد کند صد آفرین رستم دستانت اندر جنگ تور
شد ز عمرت هفتصد ده اسپری مر بدیدی صد هزاران ماه وخور
نام تو مانا به گیتی جاودان یاد تو فرخنده بادا پر غرور
تقدیم به تموم مردم شریف بونجی و خوصا به مدییت محترم وبلاک

عیسی زارعی دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ق.ظ http://www.zachi.loxblog.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم که فیلترنشدی اخه وبلاگ من فیلترشدواینک بااین وبلاگ جدیدبه روزم
نمیدانم به این خداخیرداده هاچه بگم که زحمات ودلنوشته های مردم رابه سادگی مثل اب خوردن فیلترمیکنند

حسین چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ق.ظ http://www.hossenkaratan.blogfa.com

بیا ای هم نفس با هم بنالیم من و تو گشته ی شان جمالیم

دو حرفی بر مراد دل بگوئیم به پای خواجه چشمان را بمالیم

موفق باشید

وقت داشتی سری به ما هم بزن

مرد بی وفای کم پیدا

محمد یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ق.ظ

بعضی ا دلشون خوشه وبلاک دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد